کارن عزیز ماکارن عزیز ما، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

عشق مامان و بابا

با تو بودن برایم بهترین لحظات زندگی است

٤سال از با هم بودمان گذشته و من هروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین زندگی را برایم بسازی                                                  سالروز ازدواجمون مبارک عزیز تو دلی مامان امروز سالگرد ازدواج من و بهترین شوهر دنیا و بهترین بابای دنیاست....... 24.5.1386زیباترین روز برامون بود و وجود تو کوچولوی شیرین بهترین بهانه برای زندگیست   &nbs...
24 مرداد 1390

رویاهای صادقانه

سلام عشق مامان امروز تصمیم گرفتم تا خواب هایی رو که تو مدت نه ماه ازت میبینم رو برات بنویسم   اولین خوابم مربوط میشه به ماه اول: ۱)خواب دیدم خونه مامان پروانه دم در حیاط ایستادم و یه نی نی تپل مپلم تو بغلمه حدود ۵ ماهه با موهای پر مشکی هی میخنده من قربون صدقه اون خندهاش میرم دومین خوابم مربوط میشه به ماه دوم: ۱)خواب دیدم تو خونه مامان پروانه هستیم و همه دور هم بودیم یه نی نی ۶ یا ۷ ماهه هم رو مبل نشسته بود هی شیطونی میکرد ۲)خواب دیدم یه اقای پیری اومد سمت من و بهم گفت بچت دختره دیگه سونوگرافی نرو.....(حالا برام جالب شده ببینم خوابم درسته یا غلطه)   ۳)خواب دیدم تو بیمارستان هستیم و زمانیه که من ...
24 مرداد 1390

کالسکه و کریر

سلام عشق مامان ....   وای که امروز چه روزی بود انقدر ذوق داشتم برای خریدت که نگو فکر کنم تو هم همین احساسو داشتی نه صبح با بابا حمید رفتم خونه مامان پروانه و شب بعد از افطار با بابا محمد و مامان پروانه وخاله فاطمه(خاله خودم) رفتیم خیابون بهار تا کالسکه و کریرت رو بخریم ....... رفتیم نمایندگی مکسی کوزی کالسکه کویینی کریر مکسی کوزی و زمانی که کریر رو فرم کالسکه سوار میشه الهی قربونت برم که دارم تصور میکنم زمانی رو که میخوای تو اینا سوار بشی .....چقدر خوشمزه میشی عزیز تو دلی..................... عاشقتممممممممممم عشقمممممممم   ...
23 مرداد 1390

اتفاقات در هفته 12

قربونت برم که داری هفته ها رو پشت سر میذاری تند تند...امروز وارد هفته ۱۲ شدی   اندر احوالات من : یه کوچولو شکمم اومده جلو......لباسامم یکم تنگ شده   تا این هفته اصلا چیزی به اسم حالت تهوع نداشتم ........من مامان خوشبختیم که یه گلی مثل تو رو دارم که مامانو اذیت نمیکنه........قربونه اون ارومیت برم من   بابایی هر شب که از سر کار میاد تو رو به یه اسمی صدا میزنه و کلی شما رو از رو شکم مامان ناز و نوازش میکنه بعضی وقتا هم یه وشگون ازت میگیره     حالا بریم به شما برسیم: هفته۱۲ بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟) اندازه كودك شما به حدود 5 سانتي متر يعني تقريبا اندازه يك ليموترش رسيده است و حدود ...
22 مرداد 1390

تصمیم برای خریدی بزرگ

امروز ظهر با مامان پروانه و بابا محمد رفتیم خیابون بهار تا خرید کنیم کلی گشتیم ....کلی انتخاب کردیم....وای که چقدر شلوغه ........به قول مامان پروانه اینجا بورس حامله هاست انواع و اقسامه شکما رو اینجا مبینی.........فقط من بودم که یه کوچولو شکم داشتم   رفتیم کالسکه و کریر تو انتخاب کردیم .........تخت و پارک برات دیدیم..........کلی لباس انتخاب کردیم و دو تا چیز کوچولو هم برات خریدیم جغجغه ات عروسکای حموم برای زمانی که تو رو بذاریم تو وان تا حوصلت سر نره و با اونا بازی کنی   ...
21 مرداد 1390

اتفاقات در هفته11

سلام نقل مامان ..............یازده هفتگیت مبارک باشه عزیزم   هفته۱۱ بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟) كودك شما اكنون به اندازه يك انجير است و بدن او كاملا شكل گرفته است؛ حدود 3.8 سانتي متر طول و حدود هشت گرم وزن دارد. پوست او هنوز شفاف است و به همين خاطر مي توان اكثر رگهاي خوني او را به وضوح ديد. بعضي از استخوانهاي او در حال تشكيل شدن بوده و ريشه دندانهاي كوچك او به تدريج در زير لثه اش ظاهر مي شوند. انگشتان دست و پاي او كاملا از يكديگر جدا شده اند و او به زودي قادر خواهد بود كه مشتش را باز و بسته كند. او لگدهاي آرامي مي زند و كش و قوس مي آيد؛ حركات ريز او به قدري نرم و روان است كه بيشتر شبيه به رقص در آب مي ماند. با رشد بدن او...
17 مرداد 1390

دومین ویزیت دکنر

سلام سلام تربچه مامان خوبی قربونت برم   امروز صبح بابا حمید منو گذاشت خونه مامان پروانه چون امروز وقت دکتر دارم مامانی هم برای ناهار هوس کله جوش کرد از اون جایی که عاشق کشکم مامان پروانه برام درست کرد و انقدر خوردم که نزدیک بود بترکم.........اخ که چقدر خوشمزه بود مگه نه مامانی بعد ازظهرم حاضر شدم و با خاله مارال رفتیم دکتر ......چقدر سر خانم دکتر شلوغه حالا خوبه ساعت ۶:۱۵ وقت داشتیم ولی ساعت ۶:۴۵ رفتیم تو و بعد از کلی سوال و جواب خانم دکتر وزن و فشار خونم رو گرفت .....این ماه یک کیلو اضافه کرده بودم و شدم ۶۱ ولی فشارم یکم بالا بود ۱۴و خانم دکتر گفت که باید نمکم رو کم کنم بعد هم خواست صدای قلبتو با اکو بهمون نشون بده که بعد از معای...
10 مرداد 1390

اتفاقات در هفته دهم

سلام عشق مامان امروز ۱۰ هفته ای شدی عزیزم قربونت برم که داری تند تند بزرگ میشی     هفته۱۰ بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟) كودك شما ديگر يك رويان كوچك نيست! هرچند او بزرگتر از يك خرما نيست، يعني طول بدن او از فرق سر تا انتهاي بدن تنها در حدود 2.5 سانتي متر يا كمي بيشتر است و كمتر از 8 گرم وزن دارد، اما بحراني ترين مرحله رشد خود را پشت سر گذاشته است. اكنون مرحله موسوم به دوره جنيني آغاز شده است، كه در اين مرحله، بافتها و اندامهاي بدن او به سرعت رشد كرده و كامل مي شوند. اكنون اندامهاي حياتي او شامل كبد، كليه، روده ها، مغز و ريه ها در محل خود قرار داشته و در حال آغاز كردن فعاليت خود هستند؛ هر چند اين اندامها در ادامه دور...
8 مرداد 1390

ساختن تیکر بارداری

سلام نفسمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم   امروز تیکر ساختم یکی برای خودم یکی هم برای شما.....دوست داری عزیز مامان   این تیکر شما:   اینم تیکر مامان:         ...
1 مرداد 1390

اتفاقات در هفته نهم

عشق مامان امروز وارد هفته نهم شدی     هفته 9 بارداری(کودک شما چگونه تغییر می کند؟) اكنون اندازه كودك شما در حدود 2.5 سانتي متر (حدود اندازه يك دانه انگور) است و وزن او در حدود چند گرم است، اما از آنجا كه ساختار فيزيكي بدن او شكل گرفته است، آمادگي آن را دارد كه به سرعت وزن اضافه كند. او هر روز به يك انسان كامل شبيه تر مي شود. دنبالچه جنيني او كاملا از بين رفته است و اجزاء بدن او (شامل اندامها، ماهيچه ها و اعصاب) آرام آرام شروع به كار خواهند كرد. پلكهاي او در حالت بسته قرار دارند و تا قبل از هفته بيست و هفتم باز نخواهند شد. او هم اكنون نرمه گوش دارد و در آخر اين هفته، بخشهاي داخلي گوش او كامل خواهند شد. لب بالايي او نيز كامل...
1 مرداد 1390